دل نوشته حسینی

✔ به تو از دور سلام


سلام. می‌خواهم با تو دوستی کنم، این را قبلن گفته‌ام.
گفته‌ام که تمام عالم را گشته‌ام. که هیچ‌کس را ندارم. که هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم و اگر آویزان تو نباشم می‌میرم.
گفته‌ام اما ما هنوز با هم غریبه‌ایم. حتمن غریبه‌ایم که هنوز از دور به تو سلام می‌کنم.
بگو باید چه کنم اگر بخواهم این غریبه‌گیِ بین‌مان از میان برود؟ گریه کنم خوب است؟ دلت را نرم می‌کند، یا کم است؟ می‌خواهی از خوبی‌هات بگویم؟ بگویم که زندگی‌ام را روی روال انداخته‌ای؟ بگویم که از وقتی تو را شناخته‌ام همه پریشانی‌هام از سرم افتاده؛ نبودن هیچ‌کس مرا نمی‌ترساند و دلم گرم می‌شود حتی به ذکر نامت؟
این‌ها کافی است؟
اگر کافی نیست من هنوز راه‌های زیادی توی خیالم دارم برای این‌که بتوانم دلت را به دست بیاورم.
بگویم بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي خوب است؟ اگر کم است که واسطه بیاورم. بِمُحَمَّدٍ، بِعلیٍّ، بِفاطِمَةَ، بِالحَسَنِ، به خودت...
به خودت متوسل شوم خوب است؟ اگر بگویم به مهربانی‌ات که کرانه ندارد و به کَرَمت که دست رد به سینه هیچ‌کس نمی‌زند، فاصله بین‌مان را بردار، فاصله را تمام می‌کنی؟
خودت را به خودت یادآوری کنم چه؟ مثلن اگر بگویم تو همانی هستی که گفته‌ای حال‌بدیِ من به هم‌ات می‌ریزد تأثیر دارد؟ دستم را می‌گیری اگر به یادت بیاورم که تو همانی هستی که جانِ عزیزت را به زحمت انداخته‌ای تا دستم را بگیری؟
می‌دانی از وقتی تو را پیدا کرده‌ام دیگر گم نشده‌ام و همه بندهای اسارت از دست و پام افتاده است؟
🔸️چراغ هدایت و کشتی نجات من! بگو تا کی می‌خواهی مرا به بی‌چاره‌گی و غربت غریبه‌گی با خودت معذب کنی؟ اصلن تو اهل عذاب کردنی؟ دل‌رحم نمی‌شوی مگر این‌که عجز و لابه‌ام را در بی‌چاره‌گی و غم دوری از خودت ببینی؟ دوست داری کارم به بر سر و سینه زدن برسد از بی‌طاقتی؟ فقط کشته مرده قبول می‌کنی؟
خب راستش من کشته مرده شدن بلد نیستم. من بلد نیستم خودم را به تو برسانم‌. و آن راه‌هایی که گفتم هم همه مال وقتی هستند که من «کسی» باشم بی‌تو. که این در و آن در زدن در توانم باشد برای پیدا کردنِ تو.
راستش می‌دانم نیاز نیست این در و آن در بزنم برای به دست آوردن دلت. می‌دانم آغوشِ تو، مثل درِ خانه‌ای که طاق‌هاش یک‌سره از هم بازند، یک‌سره باز است.
می‌دانم. من همه این‌ها را می‌دانم. من حتی می‌دانم آن کسی که می‌خواهد با دیگری دوستی کند، تو هستی نه من. ولی راستش هنوز نمی‌دانم پس چرا ما این‌همه غریبه‌ایم با هم.
این‌قدر غریبه که من هنوز از دور به تو سلام می‌کنم.
#مصطفی_سلیمانی
#محرم #به_تو_از_دور_سلام #امام_حسین
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_🖤 #خاص #محرم #جذاب
دیدگاه ها (۷)

فاطمی نیا

قاسم

توصیه اخلاقی آقای فاطمی نیا

رقیه

از چه می هراسی ای انسان!

ای غم! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه می آیی ؟ دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط